دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا از هلالی جغتایی غزل 36

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادی‌ها

1 دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادی‌ها خوشا! آن دردمندی‌های عشق و نامرادی‌ها

2 من و مجنون دو مدهوشیم سر گردان بهر وادی ببین کآخر جنون انداخت ما را در چه وادی‌ها؟

3 دل من جا گرفت از اعتقاد پاک در کویش بلی، آخر به جایی می‌کشد پاک‌اعتقادی‌ها

4 چو عمر خود ندارم اعتمادی بر وفای تو چه عمرست این که من دارم بر او خوش‌اعتمادی‌ها؟

5 به خون دل سواد دیده را شستم، زهی حسرت! که از خطت مرا محروم کرد این بی‌سوادی‌ها

6 چو گم کردم دل خود را چه سود از ناله و افغان؟ که نتوان یافت این گم‌گشته را با این منادی‌ها

7 هلالی، دیگران از وصل او شادند و من غمگین خوش آن روزی که من هم داشتم زین گونه شادی‌ها!

عکس نوشته
کامنت
comment