-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادیها خوشا! آن دردمندیهای عشق و نامرادیها
2 من و مجنون دو مدهوشیم سر گردان بهر وادی ببین کآخر جنون انداخت ما را در چه وادیها؟
3 دل من جا گرفت از اعتقاد پاک در کویش بلی، آخر به جایی میکشد پاکاعتقادیها
4 چو عمر خود ندارم اعتمادی بر وفای تو چه عمرست این که من دارم بر او خوشاعتمادیها؟
5 به خون دل سواد دیده را شستم، زهی حسرت! که از خطت مرا محروم کرد این بیسوادیها
6 چو گم کردم دل خود را چه سود از ناله و افغان؟ که نتوان یافت این گمگشته را با این منادیها
7 هلالی، دیگران از وصل او شادند و من غمگین خوش آن روزی که من هم داشتم زین گونه شادیها!