دلا نحفه جان به جانان رسان از کمال خجندی غزل 846

1 دلا نحفه جان به جانان رسان نیاز گدا پیش سلطان رسان

2 زمین بوس موران سر زیر پای به خاک جناب سلیمان رسان

3 شنیدم که چشمش مسلمان کش است مرا پیش آن نامسلمان رسان

4 از آن زلف دلبند و چاه ذقن مژده بند و زندان رسان

5 حدیث سر ما و پای حبیب چو از سر گرفتی به پایان رسان

6 از اشک من این ماجرا گوش داد یکایک به درهای غلطان رسان

7 از سیلاب مژگان درود کمال به جیحون خوارزم و باران رسان