1 دلا منشین درین ویرانه چون چغد سوی مرغان قدسی آشیان پر
2 بود گیتی درختی سر به سر شاخ ولی جمله سوی یک اصل رهبر
3 ز هر شاخی سوی آن اصل ره جوی چو آن را یافتی از شاخ بگذر
4 نباشد شیوه مرغان زیرک نشستن هر زمان بر شاخ دیگر
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی