دلا کام از لبش با چشم تر جو از جامی غزل 800

دلا کام از لبش با چشم تر جو

1 دلا کام از لبش با چشم تر جو والا لم تجد ما کنت ترجو

2 پر است این چشم تر زان عارض و لب کسی کم دیده زین پر آبتر جو

3 کشد یکبارگی پیش توام دل اگر بنماییم یک بار گیسو

4 تو را موی از درازی تا میان است خدا را این میان توست یا مو

5 تو را بس نیست در زلف آن همه چین که چینی دیگر افکندی در ابرو

6 خط است آن یا فشاندی جعد مشکین نشست از مشک گردی گرد آن رو

7 مگو جامی برو مهر بتان ورز من این دانم مرا چیزی دگر گو

عکس نوشته
کامنت
comment