دلا من آرزوی یار دارم از جهان ملک خاتون غزل 964

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دلا من آرزوی یار دارم

1 دلا من آرزوی یار دارم هوای کوی آن دلدار دارم

2 بتم گرچه ره دیدار دربست هنوز اندیشه ی دیدار دارم

3 اگرچه چشم بختم ماند در خواب دو دیده در غمش بیدار دارم

4 نه در هجرش شکیبایی توانم نه با دردش کسی غمخوار دارم

5 به حال زار من آگه ندارد که بر جان از غمش آزار دارم

6 اگر وصلش ندارد کار با من منش با هجر باری کار دارم

7 ز تیر غمزه اش در شست ابرو تنی زار و دلی افگار دارم

8 چو بخت از صحبت یارم جدا کرد ضرورت کار با اغیار دارم

9 شدم چون نرگسش بیمار و در دل غم آن نرگس بیمار دارم

عکس نوشته
کامنت
comment