-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلی، که آتش عشق تواش بسوزد پاک ز بیم آتش دوزخ چرا بود غمناک؟
2 به بوی آنکه در آتش نهد قدم روزی هزار سال در آتش قدم زند بیباک
3 گرت بیافت در آتش کجا رود به بهشت؟ و گر چشد ز کفت زهر، کی خورد تریاک؟
4 مرا، که نیست ازین آتشم مگر دودی؟ فرو گرفت زمین دلم خس و خاشاک
5 کجاست آتش شوقت که در دل آویزد؟ چنان که برگذرد شعلهٔ دلم ز افلاک
6 ز شوق در دل من آتشی چنان افروز که هر چه غیر تو باشد بسوزد آن را پاک
7 اگر بسوخت، عراقی، دل تو زین آتش ببار آب ز چشم و بریز بر سر خاک