دلی کز عشق مفتون نیست یا از صامت بروجردی غزل 64

صامت بروجردی

آثار صامت بروجردی

صامت بروجردی

دلی کز عشق مفتون نیست یا رب پر ز خونش کن

1 دلی کز عشق مفتون نیست یا رب پر ز خونش کن ز اقلیم محبت خسته و حیران برونش کن

2 سری کز غمزه لیلی و شت ناگشته سودایی چون مجنون خوار و سرگردان به صحرای جنونش کن

3 اگر چون بیستون بار غمت اندر دلی نبود بسان خیمه بی‌خانمان و بی‌ستونش کن

4 نمی‌گویم شرار عشق خود از سینه‌ام کم کن چو می‌خواهی بسوزی هر چه بتوانی فزونش کن

5 مروت نیست مرغی در قفس عمری بسر بردن اسیر خویش را گاهی به گلشن رهنمونش کن

6 هر آن کس از طریق دوستی در منع ما کو شد چو بخت خویش در چاه ندامت سر نگونش کن

7 زرنگ زرد و اشک سرخ (صامت) حال او بنگر ز درد دوری خود از برون سیر درونش کن

عکس نوشته
کامنت
comment