-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلبرا سلسله غالیه گونست مگر بر رخ نازک تو یا شکن آب شمر
2 گر شب تیره به نیلوفر تر بر گذری آفتابت شمرد سر کند از آب بدر
3 نیست رنگی ز توام لیک بمن بوی خوشت دوش باد سحر آورد خنک وقت سحر
4 به نصیحت پدرم منع همیکرد ز عشق گفتم ای پیر نبودی تو جوان هیچ مگر
5 بملامت نشوم به برو ایخواجه مرا هم درین درد که دارم بگذار و بگذر
6 قبله راست تر از ابروی کج کردارش بنما تا شود آن قبله اصحاب نظر
7 هر که دودی نرسیدست بدوز آتش عشق از تب و تاب جگر سوختگانش چه خبر
8 من چو از رسته دندان تو گویم خبری افتدم سلک درر بر زبر عقد گهر
9 گر چو طوطی شکرت را نستود ابن یمین در جهان از چه بشیرین سخنی گشت سمر