1 دلبرا لذّت جوانی کو اندرین روز یار جانی کو
2 عیش و ذوقی که پیش ازین بودی گر بود نیز شادمانی کو
3 گر صدت مهربان بود ظاهر دلبری جانی نهانی کو
4 در جهانم گناه نیست بسی لیکن امّید آن جهانی کو
5 وعده ی وصل می دهد ما را چه کنم عمر جاودانی کو
1 آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما همچو زلفت ای صنم بشکسته ای پیمان ما
2 سر فدای راه عشقت کرده بودم لاجرم در غم هجران تو بر باد شد سامان ما
1 تو را به کون و مکان سر فرو نمی آید مرا دلی که صبوری از او نمی آید
2 اگر جهان همه حور بهشت خواهد بود چه چاره چون به خیالم جز او نمی آید
1 من ندیدم به جهان همچو دو زلفت شامی کیست آنکس که بدید از لب لعلت کامی
2 بر من و حال دلم هیچ ترحّم نکنی کز فراق رخت ای دوست گذشت ایامی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به