- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل چو پروانه ز شمع رخ جانانه بسوخت وه چه پروانه که از شعله او خانه بسوخت
2 موی خال تو بران شعله عارض عجب است نشود سبز چو هر گه به زمین دانه بسوخت
3 عشق در سینه ام افتاد کزان سوخت دلم آتش افتاد به ویرانه که دیوانه بسوخت
4 شوق در هجر نشد دفع و به دل آتش زد شمع را شب بنشاندند و ازان خانه بسوخت
5 خرقه پر می شد و در خلوتم افتاد آتش شعله در رخت در افتاد که کاشانه بسوخت
6 شعله شمع رخت شاند به خاک سیهم گرم خاکیست چو بال و پر پروانه بسوخت
7 ماند عریان و ذلیلم که ز جرم تو به پیر میخانه مرا خرقه به جرمانه بسوخت
8 فانی ار دردکش میکده شد نیست عجب باده پالاش چو از آتش میخانه بسوخت