- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دگرانند بهر سو نگران من بسوی تونهان از دگران
2 آنکه بگشود زروی تو نقاب بست بر دیده ی این بی بصران
3 ورنه حاشا تو در آیی از در دیده در باز کند بر دگران
4 خبر از خاک درت نتوان جست جز زطرف کله تا جوران
5 اثر از گرد رهت نتوان یافت جز که در دیده ی صاحبنظران
6 این چه راه است که در وی اثری نیست از نقش پی پی سپران
7 این چه صحراست که تا گم نشوی نبری راه سوی راهبران
8 این چه دریاست که جز غرقه نبرد رخت از لطمه ی موجش بکران
9 تیز تک مرکب و رهبر در پیش آه از سستی این همسفران
10 بنده ی شاه جهان است نشاط نه که در بند جهان گذران