- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آهوی چشم بتان چشم تو را نخجیر است چشم صید افکن تو آهوی آهو گیر است
2 کرده تیر نگهت را سبک آهنگ به جان صف مژگان درازت که پر آن تیر است
3 رتبهٔ عشق رقیب از نگهش یافتهای که ز نظارهٔ او رنگ تو بیتغییر است
4 تا خطت یافته تحریر رخ ساده رخان پیش رخسار تو خطیست که بیتحریر است
5 کرده صد کار فزون در دل تو نالهٔ من چه کند آن چه نکرد است همین تاثیر است
6 در مهمات اسیران که به جان در گروند آن چه تقصیر مرا نیست تو را تقصیر است
7 محتشم کرد سراغ دل ازان سلسله مو گفت دیوانگی کرده و در زنجیر است