-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دی میشد و از شکوفه شاخی در دست گفتم به شکوفه وعده بود این آن هست
2 برگشت و به طعنه گفت ای عشوهپرست نشنیدی که هرچه بشکفت نه بست