سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

دی دیده از خیال رخش بازمانده از سلمان ساوجی غزل 207

غزل 207 ام از 897 غزلیات

دی دیده از خیال رخش بازمانده بود

1 دی دیده از خیال رخش بازمانده بود گلگون اشک در طبلش گرم رانده بود

2 افتاده بود دل به خم چین زلف او شب بود و ره دراز هم آنجا بمانده بود

3 دل رفته بود و ما پی دل تا بکوی دوست بردیم از آنکه او همه ره خون فشانده بود

4 دل دیده خواست تا ببرد، خون گرفته بود جان خواست خواستم بدهم، غم ستانده بود

5 می‌خواستم که عمر عزیزت کنم نثار نقدی عزیز بود ولیکن نمانده بود

6 در خطا شده ز خال سیاه مبارکش کش نیش لب طره سلمان نشانده بود

7 خالش به جای خویش گرفتم، نشسته بود بیگانه خط نامه سیه را که خوانده بود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دی دیده از خیال رخش بازمانده بود

شاعر شعر دی دیده از خیال رخش بازمانده بود چه کسی است ؟

شاعر شعر دی دیده از خیال رخش بازمانده بود سلمان ساوجی می باشد.

شعر دی دیده از خیال رخش بازمانده بود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر دی دیده از خیال رخش بازمانده بود چیست ؟

قالب شعر دی دیده از خیال رخش بازمانده بود غزل است

مضمون اصلی شعر دی دیده از خیال رخش بازمانده بود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر