1 دی محتسب آمد به غم، تند نشست ماتم زده بود، دادمش شیشه به دست
2 بشکست و نیافت قصدم آن جاهل مست بایست که توبه شکند، شیشه شکست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای دل پیاله گیر که وقت صبوح تست کز فیض جمله فتح، محل فتوح تست
2 آیینه ای که صورت و معنی نمایدت دست است، گر جمله سوخته، در جیب روح تست
1 پیر کعنان چمنی گوشه ی بیت الحزن است هر کجا بوی گلی باد رساند چمن است
2 هر که از بندگی خویش مرا باز خرد بنده ی اویم اگر زاهد و گر برهمن است
1 خوناب آتشین ز سر من گذشته است وین سیل آتش از جگر من گذشته است
2 مرغ هوای خلدم و تا پر گشوده ام صد تیر غم ز بال و پر من گذشته است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **