1 دی شنیدم که ابلهی میگفت پدر من وزیر خان بودست
2 با وجودیکه نیست معلومم خود گرفتم که آنچنان بودست
3 هیچکس دیده ئی که گه خورده است کاین بعهد قدیم نان بودست
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 منت خدایرا که بتوفیق کردگار نامی که جست یافت جهانگیر نامدار
2 نوئین عهد خسرو خسرو نشان حسین آنکس که روزگار بدو دارد افتخار