-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دی با تو چنان شدم به یک خاست و نشست کز من اثری نماند جز باد به دست
2 از شرم بمیرم ار بپرسی فردا کان دلشده زنده هست گویند که هست