مرگ بر بالین وجانان غافل از فروغی بسطامی غزل 75

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

مرگ بر بالین وجانان غافل است

1 مرگ بر بالین وجانان غافل است جان بدین سختی سپردن مشکل است

2 سینه‌ام مجروح و زخمم کاری است حسرتم جانکاه و دردم قاتل است

3 هر که داند لذت شمشیر دوست بر هلاک خویشتن مستعجل است

4 شربت مرگ از برای عاشقان صحت کامل، شفای عاجل است

5 از کمند عشق نتوان شد خلاص جهد من بی جا و سعی‌ام باطل است

6 عشق طغیانش به حدی شد که جان در میان ما و جانان حایل است

7 خاک کوی دوست دامن‌گیر ماست وین کسی داند که پایش در گل است

8 کس به مقصد کی رسد از سعی خویش کوشش ما سر به سر بی‌حاصل است

9 جان نثار مقدمش کردم، بلی تحفهٔ ناقابلان ناقابل است

10 عاشق آرامی ندارد ورنه یار مونس جان است و آرام دل است

11 قاتلی دارم فروغی کز غرور خود به خون بی‌گناهان قایل است

عکس نوشته
کامنت
comment