1 سال عمر عزیز آن نو گشت که بزرگیش نیست نو به جهان
2 خواجه بونصر داده ایزد صاحب جیش و صاحب دیوان
3 در بزرگی و عز و جاه و شرف یارب او را به عمر نوح رسان
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بیار ای پسر ای ساقی کرام از آن شمع فتنه چراغ جام
2 از آن لعل که زردی برد ز روی از آن نوش که تلخی دهد به کام
1 ای به ذات تو ملک گشته جلیل وی به نام تو زنده نام خلیل
2 از بیان تو طبع فضل فرح «فره » وز بنان تو چشم جود کحیل
1 جشن فرخنده فروردین است روز بازار گل و نسرین است
2 آب چون آتش عود افروز است باد چون خاک عبیر آگین است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به