1 فرزند عزیز، قرةالعین کبیر بادات خدا در همه احوال نصیر
2 بپذیر به یادگار این نسخه ز من میکن نظری درو ولی یاد بگیر
3 میخواست پدر که با تو باشد همه عمر اما چه توان کرد؟ چنین بد تقدیر
1 دیدهٔ بختم، دریغا کور شد دل نمرده، زنده اندر گور شد
2 دست گیر ای دوست این بخت مرا تا نبیند دشمنم کو کور شد
1 بر من، ای دل، بند جان نتوان نهاد شور در دیوانگان نتوان نهاد
2 های و هویی در فلک نتوان فکند شر و شوری در جهان نتوان نهاد
1 ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب تافتهام از غمت، روی ز من بر متاب
2 زنده به بوی توام، بوی ز من وامگیر تشنهٔ روی توام، باز مدار از من آب