-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هزار جان گرامی فدای خاک درت هزار یاد لبان دهان چون شکرت
2 ندانمت که کجا از کجا شریف تر است موافق دلم آمد زپای تا به سرت
3 چه آفتابی کز هر طرف که برگذری همی رود دل خلقی چو سایه بر اثرت
4 که شیر داد به شفقت فرشته یا حورت که پرورید به مهر آفتاب یا قمرت
5 در آرزوی دمی ام که بینمت چه کنم چو ره نمی دهدم بخت بی وفا به برت
6 بسوختیم و همین غصه میکشد مارا که می رویم و نباشد ز حال ما خبرت
7 هنوز با همه درد دل از تو خشنودیم اگر به جانب ما ملتفت بود نظرت
8 هزار شکر بگویم چه جای بیداریست اگر به خواب ببینم زمانکی دگرت
9 مگر شبی آخر به روز دانم برد به غربت ار بنمیرم بر آستان درت
10 ز کوی دوست برفتی نزاریا آری برو ببین که چه آید به روی از این سفرت