ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها از سعیدا غزل 50

ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها

1 ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها چون غنچه پر از خون ز خیال تو جگرها

2 بس سنگدلانی که در این راه ز دوری چون کوه گرفتند به هر گوشه کمرها

3 ایام جوانی است مرادی طلب از حق در نالهٔ پیش از دم صبح است اثرها

4 نی حرف زدی با کس و نی حرف شنیدی ای از تو به هر کوچه و بازار خبرها

5 تا آب رخی گوهر مقصود نریزد کردند بسان صدف سینه سپرها

6 از بسکه ز هر سو به رهت منتظرانند راه نظری نیست در این راه گذرها

7 هشدار، زبان را سخن عشق نسوزد در باطن این نکته نهان است شررها

8 تاب سخنی سخت ندارد دل نازک بر شیشهٔ نازک بود از باد خطرها

9 آن را که خدا خواست به دنیا ندهد دل بر گردن خر بسته نمودند گهرها

10 کس نیست که داغی ز تو بر سینه ندارد دادند ز خورشید به هر ذره شررها

11 هر چیز سعیدا که در او فایده ای بود دادیم به اغیار گرفتیم ضررها

عکس نوشته
کامنت
comment