- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب و روزی به پایان گر تو را در وصل یار آید غنیمت دان که بی ما و تو بس لیل و نهار آید
2 شتابت چیست ای جان از تنم خواهی برون رفتن دمی از جسم من بیرون مرو شاید که یار آید
3 تو ای سرو روان تا از کنارم بیسبب رفتی شب و روز از دو چشمم اشک حسرت در کنار آید
4 شدم دور از دیار یار و شد عمری که سوی من نه مکتوبی ز یار آید نه پیکی زان دیار آید
5 ازو هاتف به این امید دل خوش کردم و مردم که شاید گاهگاهی بعد مرگم بر مزار آید