روز و شب خون جگر می‌خورم از هاتف اصفهانی غزل 80

هاتف اصفهانی

آثار هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

روز و شب خون جگر می‌خورم از درد جدایی

1 روز و شب خون جگر می‌خورم از درد جدایی ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی

2 چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی

3 چارهٔ درد جدایی تویی ای مرگ چه باشد اگر از کار فرو بستهٔ من عقده گشایی

4 هر شبم وعده دهی کایم و من در سر راهت تا سحر چشم به ره مانم و دانم که نیایی

5 که گذارد که به خلوتگه آن شاه برآیم من که در کوچهٔ او ره ندهندم به گدایی

6 ربط ما و تو نهان تا به کی از بیم رقیبان گو بداند همه کس ما ز توییم و تو ز مایی

7 بستهٔ کاکل و زلف تو بود هاتف و خواهد نه از آن قید خلاصی نه ازین دام رهایی

عکس نوشته
کامنت
comment