روز و شب، از رخ رخشنده ی شاه از آذر بیگدلی غزل 180

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

روز و شب، از رخ رخشنده ی شاه عجبی

1 روز و شب، از رخ رخشنده ی شاه عجبی آفتاب عجبی دارم و ماه عجبی

2 خط چون سبزه اش، از چهره ی چون گل زده سر از زمین عجبی، رسته گیاه عجبی

3 دید آن مه گنه بیگنهی از من و، کشت؛ بیگناه عجبی را، بگناه عجبی

4 چه عجب گرد هم از دست دل و دین؟ که بناز شوخ چشم عجبی، کرد نگاه عجبی!

5 دیدم از طرف بناگوشی و، کنج دهنی؛ خط سبز عجبی، خال سیاه عجبی

6 لقب عاشق و معشوق، گر از من پرسند من گدای عجبی گویم و شاه عجبی

7 تنم از اشک گدازد، دلم از آه چو شمع آذر، اشک عجبی دارم و آه عجبی

عکس نوشته
کامنت
comment