سعدالدین وراوینی

سعدالدین وراوینی

سعدالدین وراوینی
سعدالدین وراوینی

دستور گفت: از سعدالدین وراوینی مرزبان‌نامه 3

مرزبان‌نامه 3 ام از 80 باب چهارم

دستور گفت: شنیدم که برزیگری بود، شبی از شبهایِ زمستان که مزاجِ هوا افسرده بود و مفاصلِ زمین درهم افشرده،...

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8

دستور گفت: شنیدم که برزیگری بود، شبی از شبهایِ زمستان که مزاجِ هوا افسرده بود و مفاصلِ زمین درهم افشرده، سیلان ,

از مدامعِ سبلان منقطع شده و سیل از اطرافِ عیون بر طبقاتِ زجاجی افتاده و مسامِّ جلدِ زمین بمسامیرِ جلیدی درهم دوخته، آبِ جامد چون دستِ ممسکان از افاضتِ خیر بسته، هوایِ بارد از دمِ سفلگان فقّاع گشوده. ,

3 وَ تَرَی طُیُورَ المَاءِ فِی وُکُنَاتِهَا تَختَارُ حَرَّ النَّارِ وَالسَّفُودَا

4 وَ اِذَا رَمَیتَ بِفَضلِ کَأسِکَ فِی الهَوَا عَادَت اِلَیکَ مِن العَقِیقِ عُقُودَا

در چنین حالتی دوستی بخانهٔ او نزول کرد، آنچ رسم گرامی داشتِ اضیافست بجای آورد و ماحضری که بود پیش بنهاد؛ بکار بردند و آتشی خوش برافروختند و از لطفِ محاورات و مفاکهات فواکهِ روحانی با ریحانیِ زمستانی برهم آمیختند و صیرفیِ طبع در رغبتِ قلب الشّتاء هر ساعت این ابیات میخواند: ,

6 بی صرفه در تنور کن آن زرِّ صرف را کو شعلها بصرفه و عوّا برافکند

7 طاوس بین که زاغ خورد و آنگه از گلو گاو رس ریزهایِ منقّی برافکند

پس بحکمِ مباسطت و مخالطتی که در سابق رفته بود، مهمان و برزیگر و کدبانو هرسه بر سرِ تنور نشستند. کدبانو را در محاذاتِ عورت شکافی از سراویل پدید آمد، مهمان دزدیده نگاه میکرد و خاموش می‌بود. شوهر وقوف یافت، اندیشه کرد که اگر بگذارم، مهمان می‌بیند و پردهٔ صیانت دریده شود؛ چوبکی برداشت و آهسته می‌برد تا بر اندامِ او نهد مگر انتباهی یابد. مهمان میدانست، در اثنا حکایت هر وقت ببهانهٔ این عبارت تلقین میکرد که نباید که بترکنی ع، اِیَّاکَ اَعنِی فَاسمَعِی یَا جَارَهٔ ، و شوهر از نکتهٔ سخن غافل. ناگاه سرِ چوب بر موضعِ مخصوص آمد، زن در لرزید و بادی از مخرج رها کرد؛ خجالت حاصل آمد و ندامت بر آن حرکت سود نداشت. این فسانه از بهر آن گفتم تا چارهٔ این کار همه از یک طرف نیندیشی و حکمِ اندیشه بر یک جانب مقصور نگردانی. گاوپای گفت: شنیدم آنچ گفتی و در نصاب حق قرار گرفت لیکن بمهارتِ هنر و غزارتِ دانش و یاری خرد و حصافت بر خصم چیرگی توان یافت، چنانک موش بر مار یافت. دستور پرسید که چگونه بود آن داستان؟ ,

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دستور گفت: شنیدم که برزیگری بود، شبی از شبهایِ زمستان که مزاجِ هوا افسرده بود و مفاصلِ زمین درهم افشرده،...

شاعر شعر دستور گفت: شنیدم که برزیگری بود، شبی از شبهایِ زمستان که مزاجِ هوا افسرده بود و مفاصلِ زمین درهم افشرده،... چه کسی است ؟

شاعر شعر دستور گفت: شنیدم که برزیگری بود، شبی از شبهایِ زمستان که مزاجِ هوا افسرده بود و مفاصلِ زمین درهم افشرده،... سعدالدین وراوینی می باشد.

شعر دستور گفت: شنیدم که برزیگری بود، شبی از شبهایِ زمستان که مزاجِ هوا افسرده بود و مفاصلِ زمین درهم افشرده،... در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دستور گفت: شنیدم که برزیگری بود، شبی از شبهایِ زمستان که مزاجِ هوا افسرده بود و مفاصلِ زمین درهم افشرده،... چیست ؟

قالب شعر دستور گفت: شنیدم که برزیگری بود، شبی از شبهایِ زمستان که مزاجِ هوا افسرده بود و مفاصلِ زمین درهم افشرده،... مرزبان‌نامه است

مضمون اصلی شعر دستور گفت: شنیدم که برزیگری بود، شبی از شبهایِ زمستان که مزاجِ هوا افسرده بود و مفاصلِ زمین درهم افشرده،... چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
سعدالدین وراوینی

دستور گفت: از سعدالدین وراوینی مرزبان‌نامه 3

مرزبان‌نامه 3 ام از 80 باب چهارم
بنر