شب تیره وره سخت، چنین از نشاط اصفهانی غزل 272

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

شب تیره وره سخت، چنین سست چرایی

1 شب تیره وره سخت، چنین سست چرایی بشتاب اگر بر اثر ناقه ی مایی

2 زاندیشه ی رهزن بود این راهبران را در دست نه شمعی و نه بر ناقه درایی

3 رهبر ز پس قافله و راهرو از پیش تا عقل نماند نرسد عشق بجایی

4 فردا که سر از خاک برآرند خلایق ترسم نتواند که برد راه بجایی

5 آن پا که نپیموده رهی بر سر کویی وان سر که نیاسوده دمی بر کف پایی

6 گر درد بود هست دوا، دکه ی عطار باز است و یکی نیست خریدار دوایی

7 بر هر که ستم رفت بباید کرمی کرد غم نیست اگر دید نشاط از تو جفایی

عکس نوشته
کامنت
comment