-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کنج تاریک غمت را تا بکی مسکن کنم باشد از شمع رخت آن خانه را روشن کنم
2 گر توان کردن می گلرنگ در کوی تو نوش خار در چشمم اگر یاد گل و گلشن کنم
3 دشمن جان خودم کز تو به لاف دوستی دوستان خویش را با خویشتن دشمن کنم
4 بنده آزادگانم زان سبب در باغ دهر طوف پای سرو میل قامت سوسن کنم
5 ساقیا می ده زمانی تا کشم لحن نشاط تا بکی از محنت اهل زمان شیون کنم
6 زهد عجب افزود این دم کز پی کسب فنا می پرستی پیشه سازم عشق بازی فن کنم
7 فانیا از لاف مردی به بود افتادگی چاره این لاف از یک جام مردافکن کنم