1 لعنت بر نفس ما و بر کردارش بر مطلب و بر مقاصد بسیارش
2 دایم به خدا خدا منم می گوید کو مرد خدایی که برد بر دارش
1 به طوف کوی تو آن شب که دل ز جان برخاست به یاد وصل تو از مرد و زن فغان برخاست
2 برای آن که کند بوسه آستان تو را زمین نشست به تمکین و آسمان برخاست
1 برتر از عرش است ای عشاق، سیران شما دور گردون هست تقلیدی ز دوران شما
2 تا قیامت باد با هم روبهرو ای مهوشان سینهٔ صافیدلان و تیغ عریان شما
1 عشق پرشور است و ما پراضطراب یار بی رحم است و ما بی آب و تاب
2 دوش زلفش در خیال من گذشت تا سحر شب مار می دیدم به خواب