- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شوق دام زلف او دلگیر باغم کرده است بی رخ او، صحبت گل بی دماغم کرده است
2 بلبل و پروانه می جوشد به هم در محفلم عشق گویی روغن گل در چراغم کرده است
3 داغ دل از مستی ام افزود، گویی روزگار لاله را افشرده و می در ایاغم کرده است
4 چون فتیله هیچ کس بر مدعای خود نسوخت عیش این آتش به جان افتاده، داغم کرده است!
5 پیش ازین، مژگان چشم دوستان بودم سلیم ضعف طالع این زمان موی دماغم کرده است