شوق دام زلف او دلگیر باغم از سلیم تهرانی غزل 180

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شوق دام زلف او دلگیر باغم کرده است

1 شوق دام زلف او دلگیر باغم کرده است بی رخ او، صحبت گل بی دماغم کرده است

2 بلبل و پروانه می جوشد به هم در محفلم عشق گویی روغن گل در چراغم کرده است

3 داغ دل از مستی ام افزود، گویی روزگار لاله را افشرده و می در ایاغم کرده است

4 چون فتیله هیچ کس بر مدعای خود نسوخت عیش این آتش به جان افتاده، داغم کرده است!

5 پیش ازین، مژگان چشم دوستان بودم سلیم ضعف طالع این زمان موی دماغم کرده است

عکس نوشته
کامنت
comment