- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بود دی در چمن ای قبلهٔ حاجتمندان دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان
2 پر گره گشت درونم ز تحمل چون مار بر جگر به سکه در آن حبس فشردم دندان
3 صد تن آنجا به نشاط و ز فراق تو مرا غصه چندان که نخواهی و الم صد چندان
4 کام پر زهر و جگر پر نمک و دل پرخون مینمودم به حریفان لب خود را خندان
5 در ببستند ز اندیشه پس خم زدنم در عشرت به رخ اهل محبت بندان
6 حرف دلکوب حریفان به دلم کاری کرد که مگر حدت حداد کند با سندان
7 بیحضور تو من و محتشم آنجا بودیم بر طرب غصه گزینان به الم خورسندان
8 پس رفتم و این غزل به دستش دادم و اندر ره معذرت به خاک افتادم