1 ز بخشندگان صحن عالم تهی شد قضا مرگ بخشید بخشندگان را
2 چنان نحس شد دور گیتی که گویی سعادت نمانده ست رخشندگان را
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 زلف به شانه زنی و طره فشانی بس بود این فتنه را دلیل و نشانی
2 فتنه برانگیختند طره و زلفت چون به لب این فتنه را فرو ننشانی
1 تا دلم در دست آن سیمین بر سنگین دل است زیر پای من ز آب چشم و خون دل گل است
2 جز جفای من نگردد در دل سنگین او بر ندارد سنگ خارا آنچه او را در دل است
1 این پری رویان که با زلف پریشان آمدند آدمی را اصل و فرع فتنه ایشان آمدند
2 عاشقان را با سر کار پریشان کرده اند تا به میدان با سر زلف پریشان آمدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **