- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دی در اسباب سیّدالوزرا که قیاسش نداند الّا عقل
2 با خود اندر شدم به اندیشه تا برآورد سر بسودا عقل
3 چون همه یک بیک چنان دیدم که پسندیده داشت آنرا عقل
4 خواستم تا ستایشی کنمش در سخن رفت فکرتم با عقل
5 گفتم این خواجۀ بدین عظمت که شکوهش ببرد از ما عقل
6 زانچه در خواجگی بکار اید چه ندارد تمام؟ گفتا عقل