بریده ام ز دو عالم به ارهٔ خلاص از سعیدا غزل 400

بریده ام ز دو عالم به ارهٔ خلاص

1 بریده ام ز دو عالم به ارهٔ خلاص که تا رسد به کفم برگ سدرهٔ اخلاص

2 چو نیست معنی اخلاص، کی به کار آید اگر هزار بخوانی تو سورهٔ اخلاص

3 در آفتاب قیامت پناه می خواهی ز روی صدق به دست آر سایهٔ اخلاص

4 ز مخلصان سر زلف آن پری روییم گره گشای دل ماست طرهٔ اخلاص

5 زهفت خوان فلک وسعتش گشاده تر است چه همت است خدایا به سفرهٔ اخلاص

6 ز چرب و نرم خسیسان روزگار، سعید هزار مرتبه به خشک سفرهٔ اخلاص

عکس نوشته
کامنت
comment