1 عرفی نه مرا حاصل کان می باید محصول زمین و آسمان می باید
2 آن کو به قناعت مثل آید، او را گر هیچ نه، گنج شایگان می باید
1 گر تکیه گاه گلخن و گر مسند جم است رویم به روی محنت و لب بر لب غم است
2 ما بار نیکنامی عصمت نمی کشیم رندی حریف ماست که بد نام عالم است
1 مست و بد خوبیم و همصحبت جانانهٔ مست فتنهانگیز بود آتش و همخانهٔ مست
2 همه محتاج شرابیم ولی ساقی عدل ندهد ساغر هشیار چو پیمانهٔ مست
1 من بلبل آن گل که گلابش همه خون است مرغابی آن بحر که آبش همه خون است
2 خونم به گلو ریز که بیمار محبت آشوب نشانست و به آبش همه خون است