-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جاری چو به یاد رخ جانان شودم اشک گلپوش تر از صحن گلستان شودم اشک
2 بی قدر شود رشته چو خالی ز گهر شد کو عشق که آویزهٔ مژگان شودم اشک؟
3 از جلوهٔ مستانهٔ آن سرو قباپوش چالاکتر از سیل بهاران شودم اشک
4 مستانه رگ ابر تری از مژه برخاست تا صف شکن زهد فروشان شودم اشک
5 از حسرت نظارهٔ آن ناوک مژگان در سینه گره گردد و پیکان شودم اشک
6 ویرانهٔ عالم شده محتاج به سیلی بگذار حزین آفت دوران شودم اشک