1 پیاله چون به من از دست او حواله شود دهان غنچه پر از آب چون پیاله شود
2 ز شوق بزم وصال تو همچو موسیقار نفس چو پیش لب من رسید، ناله شود
3 هوای داغ جنون در کدام سرکه نبود؟ گمان که داشت که آخر نصیب لاله شود
4 نصیب نیست بقایی شکفته طبعان را رسد به عمر طبیعی چو می دوساله شود
5 ز آب، همچو صدف، کام من پرآبله است چو جام، آه اگر آتشم حواله شود
6 ز ناز، دیر کشد ساغری که می گیرد شراب لاله و گل، کهنه در پیاله شود
7 سلیم آنچه به یک نکته ما بیان سازیم اگر به شرح درآرند، صد رساله شود