- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خالق آفاق من فوق الحجاب کرد با داود پیغامبر خطاب
2 گفت هر چیزی که هست آن در جهان خوب و زشت و آشکارا و نهان
3 جمله را یابی عوض الا مرا نه عوض یابی و نه همتا مرا
4 چون عوض نبود مرا، بی من مباش من بسم جان تو، تو جان کن مباش
5 ناگزیر تو منم، این حلقه گیر یک نفس غافل مباش ای ناگزیر
6 لحظهای بی من بقای جان مخواه هرچ جز من نیست آید، آن مخواه
7 ای طلب کار جهاندار آمده روز و شب در درد این کار آمده
8 اوست در هر دو جهان مقصود تو گر ز روی امتحان معبود تو
9 بر تو بفروشد جهان پیچپیچ در جهان مفروش تو او را به هیچ
10 بت بود هرچ آن گزینی تو برو کافری گر جان گزینی تو برو