ای دل دیوانه تاکی بیخودیها از اسیری لاهیجی غزل 162

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

ای دل دیوانه تاکی بیخودیها کردنت

1 ای دل دیوانه تاکی بیخودیها کردنت برسرم پیوسته طعن نیک و بد آوردنت

2 چند خواهی دست و پا زد رو رضا ده با قضا تا بکی باشد غم بیهوده آخر خوردنت

3 این چه جهل است عاقبت اندیشه کن ای بی خبر خلق راضی کردن و حق را ز خود آزردنت

4 گر نرفتی بر صراط المستقیم ای بی طریق در طریق آخر کجا شد این طریق اسپردنت

5 گر براه فقر خواهی رفت سوی حضرتش زاد این ره عجز و مسکینی بباید بردنت

6 گر رسد نفعی بدرویشان مسلم باشدت نیکنامی را بساطی در جهان گستردنت

7 گر همی خواهی وصالش ای اسیری بایدت دل زیاد غیر او پیوسته خالی کردنت

عکس نوشته
کامنت
comment