شمت برقا یلوح للاسرار از جامی غزل 244

جامی

جامی

جامی

شمت برقا یلوح للاسرار

1 شمت برقا یلوح للاسرار کاد یمحو بریقه الانوار

2 آتشی تافت از نواحی طور دل به آن سو شتافت موسی وار

3 دیده انتظار بر راهیم سوف یأتی بجذوة من نار

4 آورد شعله ای که جذوه آن زند آتش به خرمن پندار

5 بر تو روشن کند که یار یکیست لیک نامش هزار و یک به شمار

6 چون به هر یک جدا جدا بنمود یار شد از هزار ویک اغیار

7 گر ز پیش آن شمار برداری هیچ باقی نماند الا یار

8 رو نماید ز پرده من و تو سر وحدت منزه از تکرار

9 رود از کارخانه شب و روز وهم امسال همچو تهمت پار

10 در و دیوار دار کون و مکان گویدت لیس غیره فی الدار

11 لب درین گف و گوی محرم نیست دم فروبند جامی از گفتار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر