1 درست گوی و به هنگام گوی و نیکوگوی که سخت مشکل کاربست کارگفت و شنود
2 اگر سلامت خواهی به هر مقام، زبان مکن درازکه آن خنجریست خونآلود
3 خموش باش، چه بسیار دیدهایم که داد زبان سرخ سر سبز را به تیغ کبود
1 بود مر ابر را اندر کمین باد برد مر ابر را زین سرزمین باد
2 چو ابر آید نباریده به صحرا وز بادی، که دیدست اینچنین باد
1 ز دانایی بنالد مرد دانا که دانا را خرد بندی است برپا
2 ز سیری کرده قی در هند، راجه گرسنه خفته «روسو» در اروپا
1 به سر بنهاد احمدشاه دیهیم کیانی را ببین با تاج کیکاوس، کیکاوس ثانی را
2 الا ای کاوه خنجرکش، سوی ضحاک لشکرکش فریدون است هان برکش ، درفش کاویانی را