نام وصل اندر زبانی افکنی از انوری ابیوردی غزل 307

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

نام وصل اندر زبانی افکنی

1 نام وصل اندر زبانی افکنی تا دلم را در گمانی افکنی

2 راست چون جان بر میان بندد دلم خویشتن را بر کرانی افکنی

3 از جهان آن دوست داری کاتشی هر زمان اندر جهانی افکنی

4 چشمت اندر تیر بارانش افکند زلف چون در حلق جانی افکنی

5 چون قرین شادیی خواهم شدن بر سپهر غم قرانی افکنی

6 گر کنم در عمر دندانی سپید در نواله‌ام استخوانی افکنی

7 پادشاهی در نکویی چت زیان گر نظر بر پاسبانی افکنی

8 طالعی داری که خورشیدی شود سایه گر بر آسمانی افکنی

9 هجر را گویی که کار انوری بوک با نام و نشانی افکنی

10 با سروکاری چنینش درخورست اینکه در پای چنانی افکنی

عکس نوشته
کامنت
comment