- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نام وصل اندر زبانی افکنی تا دلم را در گمانی افکنی
2 راست چون جان بر میان بندد دلم خویشتن را بر کرانی افکنی
3 از جهان آن دوست داری کاتشی هر زمان اندر جهانی افکنی
4 چشمت اندر تیر بارانش افکند زلف چون در حلق جانی افکنی
5 چون قرین شادیی خواهم شدن بر سپهر غم قرانی افکنی
6 گر کنم در عمر دندانی سپید در نوالهام استخوانی افکنی
7 پادشاهی در نکویی چت زیان گر نظر بر پاسبانی افکنی
8 طالعی داری که خورشیدی شود سایه گر بر آسمانی افکنی
9 هجر را گویی که کار انوری بوک با نام و نشانی افکنی
10 با سروکاری چنینش درخورست اینکه در پای چنانی افکنی