- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وصل چون شد عام از هجران بود ناخوشترک خاک هجران بر سر وصلی که باشد مشترک
2 کی نشیند در زمان وصل بر خاطر غبار گر نه بیزد خاک شرکت بر سر عاشق فلک
3 وصل نامخصوص یار آدم کش است ای همدمان خاصه یاری کش بود حسن پری خلق ملک
4 یار را با غیر دیدن مرگ اهل غیرت است غیر بیغیرت درین معنی کسی را نیست شک
5 هرکجا گرمست از تیغ دو کس بازار وصل میزنند آنجا حریفان نقد غیرت بر محک
6 عاشقی ریش است و وصل دلبران مرهم برآن وصل چون شد مشترک میگردد آن مرهم نمک
7 بر سر هر نامه طغرائیست لازم محتشم کی بود زیبنده گر باشد دو سر را تاج یک