جامی

جامی

جامی
جامی

جان و دل پیوند کن با یار بی مانند از جامی غزل 267

غزل 267 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

جان و دل پیوند کن با یار بی مانند خویش

🌙 حالت شب شماره بیت
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 جان و دل پیوند کن با یار بی مانند خویش هرچه غیر از عشق او بند است بگسل بند خویش

2 او به ذات خود غنی مطلق آمد لیک هست در ظهور این غنا محتاج حاجتمند خویش

3 زاهد از نظاره خوبان مرا سوگند داد جلوه گر زیشان تویی چون نشکنم سوگند خویش

4 هیچ چیزی نیست پیش دیده عارف حجاب اوبه عشق توست مشعوف زن و فرزند خویش

5 عالمی راگوش عقل و هوش برگفتار توست مهر خاموشی گشا از لعل شکر خند خویش

6 ناصح مشفق دهد پندم که ترک عشق گوی روی بنما تا کشد شرمندگی از پند خویش

7 یار بی مانند ما فرد است جامی از دو کون فرد شو تا بر خوری از یار بی مانند خویش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جان و دل پیوند کن با یار بی مانند خویش

شاعر شعر جان و دل پیوند کن با یار بی مانند خویش چه کسی است ؟

شاعر شعر جان و دل پیوند کن با یار بی مانند خویش جامی می باشد.

شعر جان و دل پیوند کن با یار بی مانند خویش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر جان و دل پیوند کن با یار بی مانند خویش چیست ؟

قالب شعر جان و دل پیوند کن با یار بی مانند خویش غزل است

مضمون اصلی شعر جان و دل پیوند کن با یار بی مانند خویش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.