- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کاندران رادان همه گمره شدند موشکافان جهان ابله شدند
2 دور بینان کور و نابینا همه تیزهوشان بیهش و رسوا همه
3 داد بهر آزمایش جلوه ها هیچ اندر هیچ اندر هیچ را
4 وان چه بود آن چیز و بالاتر ز چیز کرد پنهان در پس صد پرده نیز
5 این منی را در نظرها جلوه داد نام من هر هیچ بن هیچی نهاد
6 بیخودی را از نظرها دور کرد دیده ها از دیدن آن کور کرد
7 تا به کی گویی من و من ای عمو گوییا نشناختی خود را نکو
8 قطره ی آب پلیدی مایه ات روز و شب ها سرکشی شد پایه ات
9 ای منی تا چند مانی و منی ای دنی تا کی غرور و برتنی
10 بایدت شستن بدست خویشتن کون خود هر روز و شب ای مؤتمن
11 ای تو کون شور و تو کون خود بشو اینقدر منشین و ما و من مگو
12 فخر تو این بس که گویی نغز و چست کون خود را می توانم پاک شست