بیا که می کند از از حکیم نزاری قهستانی غزل 727

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

بیا که می کند از مشرق آفتاب طلوع

1 بیا که می کند از مشرق آفتاب طلوع بیار باده و بگذار عذر نا مسموع

2 حرام‌ نیست به دینِ حکیم خمر بیار حکیم خود نکند هیچ کار نا مشروع

3 که را رسد که کند فرق در حلال و حرام مگر کسی که خبر دارد از اصول و فروع

4 زبان طعنه چرا می کشند در قومی که جز به میکده ایشان نمی کنند رجوع

5 چنانم از شَرهِ باده‌ ی کهن تشنه که نوجوان رمضان مشتهی ز غایت جوع

6 من از تعصب صاحب غرض نیندیشم که کف برآورد از خشم راست چون مصروع

7 نیاز می کن و با دوستان قدح می کش که اهل راز درین شیوه کرده اند شروع

8 سجود پیش ملایک سزد که استاده ست در آرزوی زمین بر شش آسمان به رکوع

9 ادای نظم نزاری ز معدن جان است بصیر گوهر کانی بداند از مصنوع

10 سخن حقیقت و حکمت بود چو دُر باید الخصوص که باشد مهذب و مطبوع

عکس نوشته
کامنت
comment