1 بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن به قتل هر دو جهان دست و آستین بر زن
2 چو آفتاب، سر از مشرق امید برآر گشای کاکل و طعنی به مشک و عنبر زن
3 چو خضر در پی آب سیه چه می گردی بیا به میکده جام شراب احمر زن
4 مساز گردن خود خم به پیش کس به طمع اگر دراز کنی دست خویش بر سر زن
5 درون خانه اگر تنگ شد سعیدا دل ز خود تهی شود و چون حلقه زود بر در زن