1 بیا که باغ شد از لاله کوی میخانه هوا کشید چمن را به روی میخانه
2 به خاکساری مستان بود عروج دگر سپهر رشک برد بر سبوی میخانه
3 کلید گنج سعادت ز موج می باشد نگین جم طلب از خاکشوی میخانه
4 ز شوق لعل تو چون خون گرم از رگ تاک به پای خویش دود می به سوی میخانه
5 دگر ز گوشه ی چشمی سلیم بیهوش است که مست او نکند آرزوی میخانه
دیدگاهها **