- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا ای ساقی مهوش بده جام می رخشان به روی شاه ابوالقاسم معزالدوله بابرخان
2 شهنشاه فلک مسند که زد از دولت سرمد قدم بر تارک فرقد علم بر طارم کیوان
3 رخش آیینه دلها لبش حلال مشکلها کفش دریا و ساحلها ز موجش قلزم احسان
4 ز باغ جاه او برگی ست این زنگارگون گلشن ز قصر قدر او خشتی ست این فیروزه رنگ ایوان
5 چو دارد خلق درویشانه با آیین سلطانی گدای حضرت اویند اگر درویش اگر سلطان
6 تمنای کمال مدحتش کردم خرد گفتا منه پای امل زین بیش بیرون از حد امکان
7 ز نظم دلکش جامی سرود بزم او بادا نوای عشرت باقی نوید عیش جاویدان