بیا غم از بر آن یار غمگسار از جهان ملک خاتون غزل 713

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

بیا غم از بر آن یار غمگسار رسید

1 بیا غم از بر آن یار غمگسار رسید دعا بسی و ثناهای بی شمار رسید

2 به نامه کرد مشرف مرا نگار به لطف جهان ز نامه و نامش به اعتبار رسید

3 از آن نوازش و الطاف بنده پرور او چه خرّمی به دل تنگ سوگوار رسید

4 صبا ببر تو پیامی ز من به سوی نگار که بس جفا به من خسته دل ز یار رسید

5 بیا و چاره ی درد دلم کن از سر لطف که جان به لب ز غم رویت ای نگار رسید

6 گل وصال تو را خلق گل فشان کردند مرا ز گلشن وصلت نصیب خار رسید

7 خبر به بلبل شوریده ده صبا زنهار که وقت بانگ تو و ناله هزار رسید

8 جواب دادم و گفتم به گل بگو باری که جان غمزده بر لب ز انتظار رسید

9 ز روزگار بگو تا که طرف بربندد بسی ملال که ما را ز روزگار رسید

عکس نوشته
کامنت
comment